روزگاری، روزهای شلوغ و پر سر و صدایی داشتهاند. در گرما و بخار و بوی صابونهای دستساز قدیمی، و مشت و مال دلاکهای لنگ به کمر. حمامهای عمومی یا همان گرمابههای سالهای دور، حدود ۳۰۰۰ قبل برای اولین بار در ایران ساخته شدند. و طی این سالها با فرهنگ زندگی ایرانی عجین شدند. گرمابهها با فرهنگ خاص خود در جامعه محلهمحور آن دوران، یکی از محلهای اجتماع مردم و با خبر شدن از احوال دوست و آشنا هم به حساب میآمدند. رد پای گرمابه را حتی میتوان در آوازهای کوچه بازاری پیدا کرد که هنوز هم در خاطر مسنتر ها مانده است، یا توبه نصوح در ادبیات ایرانی که داستانش در گرمابه میگذرد ، و در سینما حتی، قیصر و گرمابه نواب …
ولی آن دوران گذشت و الان ، از حمامها کمتر نام و نشانی باقی است. حالا درهای گرمابهها یک یکی قفل و زنجیر میشوند، و به جایش کمی آنطرفتر در ترکیه گرمابههای ایرانی به اسم حمام ترکی ساخته میشوند و توریست جلب میکنند. الان گرمابههای قدیمی یکی یکی با خاک یکسان میشوند و جایشان را میدهند به برج و پاساژ و پارکینگ عمومی. و ماساژورهای برقی دلاکهای پیر را از کار بیکار کردهاند. حالا هر خانه برای خود حمامی دارد. از حمامهای عمومی دیگر خبری نیست و همان گونه که همه چیز خصوصی و خصوصیتر شد، حمام عمومی هم در گذشته ماند و اکنون تصویری از پدری که با بقچه و فرزندان قد و نیم قد راه حمام را در پیش گرفته، تنها یک خاطره است در ذهن کوچه پس کوچه های محله های قدیمی شهر …